چگونه بزرگ شدن فقیر ، دیدگاه من درباره صنعت زیبایی را شکل داد

در زمان کودکی ، مادرم را دنبال می کردم ، حتی وقتی این امر به معنای نشستن کنار وان در زمان حمام گرامی داشت. من می دیدم که او در دسته گل ژل اصلاح ، کف سفید را که هر اینچ اندام اندام باریک او را پوشانده بود ، پاهایش را بلند می کند. سپس ، به روش ، با دقت ، تیغ را با ضربه های مستقیم به سمت بالا می کشید و ردیف ها را از ردیف کف و مواد پاک می کرد. من می خواستم این کار را انجام دهم من می خواستم بزرگ شوم و اصلاح کنم و آرایش کنم و از تمام محصولات جالبی که فقط بزرگسالان استفاده می کنند استفاده کنم.





او به من گفت: 'این ژل گران است ، پس لطفاً با آن بازی نکنید.' کمی که بزرگتر شدم ، بعد از مدرسه در خانه تنها ماندم. من بچه لچکی بودم در وان می نشستم و پاهایم را در آن ژل اصلاح غلیظ و خامه ای بالا می زدم. قبل از اصلاح اصلاح صبر کنید. بعد از اینکه یک بار این کار را کردی ، باید تا آخر عمر این کار را بکنی '، شنیدم ، کلماتی که اکنون در ذهن من پیچیده است. به کنار تیغ رسیدم و فنجان آبکشی را که گرفتم ، گرفتم و آن را به سمت پاهای صابونیم کشیدم ، وانمود کردم که دارم اصلاح می کنم.تیغ باید تا یک روز دیگر صبر کند.

روز اول کلاس هفتم وارد سالن ورزشی شدم. اولین سالی بود که من مجبور شدم جلوی دسته ای از دختران دیگر لباس های بدنسازی را بپوشم. من داشتم به سن نوجوانی خود می رسیدم ، البته اولین سالها ، و همه دختران اطراف من سریعتر از آنچه پیش بینی می کردم ، پاهای خود را می تراشیدند ، آرایش می کردند و بزرگ می شدند - و بیرون می رفتند. بلافاصله متوجه شدم که من چقدر با بسیاری از دختران متفاوت هستم. من هنوز در كودكی ام گرفتار پوشیدن تاپ و شلوارك راه راه مخفی ، پابرهنه دور محله ام دویدن و اجتناب از هر نوع موقعیت صمیمی با دختران و پسران بودم.

به چپ و راست نگاه کردم و دیدم زنان جوانی که صورتشان پودر و رژ لب می زدند ، در مورد پسرانی که این دوره کلاس را با آنها تقسیم می کردند ، خنده می زدند و کمی لرزان می کردند تا پستانهایشان را پر رنگ جلوه دهند. من حتی یک قطعه آرایش ندارم ، اما در آن لحظه ، فهمیدم که اگر می خواهم جا بیفتم ، به آن احتیاج دارم.

خیلی ساده تر بود که ادعا کنیم بدون هیچ چیز ریزتر در زندگی انتخاب است تا یک شرایط.

صنعت آرایشی و بهداشتی - آرایش ارزان

لباسهای شهری

به خانه آمدم و از مادرم پرسیدم كه آیا می توانم مانند سایر دختران مدرسه آرایش كنم. کم کم داشتم نسبت به 'نابالغی' خود آگاه می شدم. برای مدتی ، او این درخواست را رد کرد: 'شما بدون آرایش زیبا به نظر می آیید.' اما سرانجام ، او غارنشین شد.

من می خواستم از آرایش او ، فروشگاه بزرگ و گرانبها استفاده کنم محصولاتی که او از آنها استفاده می کرد هر چند ماه یک بار که او می تواند در خرید فشار. من همیشه دستهایش را تماشا می کردم ، اینکه چگونه آنها روی آن ظرف صاف پودر باز می شوند یا رنگدانه های صورتی را روی لبهای پیرش می کشند و عمدتا چگونگی دستانی است که من همیشه مطمئن نبودم کجا بروم. اما محصولات او بیش از حد مناسب چهره من بود. او به من گفت: 'استفاده از این مواد برای شما خیلی گران است - و من جایگزین نمی کنم.' 'شما هرگز یک کودک 16 ساله را با کادیلاک کاملاً جدید شروع نمی کنید.'

بنابراین به والمارت رفتیم. من لحظه ای ناامید شدم که این تجمل را تجربه نمی کنم که کسی در پیشخوان کلینیک برایم آرایش کند ، اما وقتی وارد راهروهایی شدم که با نور زیاد همراه بودند و دارای یک میلیون گزینه مختلف از هر نوع آرایش بودند ، این احساس ناپدید شد. زمان سایه های چشم براق و بنفش ، آبی و فلزی بود. من نمی دانستم از کجا شروع کنم. 'هدف از آرایش این است که به نظر می رسد شما هیچ لباسی نپوشیده اید ، 'مادر من می گفت. 'پس چرا اصلاً آن را می پوشی؟' من جواب دادمما چند اصل را گرفتیم - مارک های ارزان قیمت که نمی توانند بانک را بشکنند.

من از 7 سالگی و پس از طلاق پدر و مادرم با مادرم تنها زندگی کردم. خواهر بزرگتر من با پدرم زندگی کرد اما من نتوانستم مادرم را ترک کنم. ما هرگز زندگی ممتازی از نظر اقتصادی نداشته ایم ، اما مادر همیشه کار می کرد. یعنی تا قبل از طلاق هنگامی که ترجیح داد کار 'سرسخت' خود را رها کند تا به مدرسه برگردد و کاری را که واقعاً از آن لذت می برد دنبال کند. ما زیر ابر سیاه وام های دانشجویی زندگی می کردیم. سبک زندگی ما ناچیز بود وقتی من به سن کافی برای کار نرسیدم ، با داشتن منابعی که در اختیار داشتیم تأمین می کردیم: زندگی در یک آپارتمان کوچک ، هر شب شام خوردن از یک جعبه و حداقل سفرهای خرید فراتر از خرید مواد غذایی. خرید لوازم آرایش ، لباس و یا حتی خرید نهایت تجملات در آن زمان محسوب می شد.

وقتی بطری کاملاً جدید خود را باز کردم پایه مایع داروخانه ، من هیجان زده شدم که بالاخره احساس یک زن بودن کردم. به نظر می رسید که هر دختری که من می شناختم چطور 'زیبا' به نظر می رسد ، چطور شبیه زنانی است که می دیدیم جلد هر مجله ای را که دوست داشتم می دیدند اما به ندرت می توانستند به خانه ببرند ، ظاهر می شد. دختران مدرسه ای که آرایش می کردند و موهای خود را مدل می دادند همیشه توسط دوستان زیادی احاطه شده بودند و من امیدوارم که با استفاده از آرایش نیز بتوانم به آن جامعه ، آن محبوبیت دست پیدا کنم.

اولین چیزی که هنگام باز کردن آن متوجه شدم بو بود. آن عطر عطر فروشگاه بزرگ را نداشت. این بوی شیمیایی بود ، مخلوطی از گلوله های گلخانه و لوسیون کالامین بود. من آن را روی گونه هایم پاک کردم ، 'مواظب باش که رگه هایی از خود رها نکنی.' من و مادرم از طریق هر کالایی ، هر کدام با همان بوی عجیب و غریب ، راه خود را باز کردیم. بعد از آنکه مقداری ریمل مژه و ابرو زدم ، بلافاصله چشمانم آب گرفت.

ما تمام مراحل کار را با عطری با نام تجاری که Walmart همراه داشت به پایان رساندیم. تحول کامل بود. و پوست من در کندوها می شکست. هر نقطه ای که عطر لمس می کند شروع به گرم شدن می کند و برجستگی های قرمز و کوچکی روی سطح پوست من را می پوشاند. چشم هایم از ریمل ، کانسیلر و سایه چشم می سوخت. اینطور نبود که قرار بود

همه نمی دانند که زنی که آرایش نمی کند ... گاهی اوقات به یک ضرورت مالی برمی گردد.

صنعت لوازم آرایشی - مقاله شخصی

لباسهای شهری

اولین تجربه پوشیدن محصولات آرایشی ، نگاهی ترسناک و منفی نسبت به آرایش برایم ایجاد کرد. چرا یک شرکت چیزی را می فروشد بوی خیلی بدی گرفت ؟ برای سالها ، آرایش را لمس نمی کردم ، بیشتر به این دلیل که توانایی خرید نوع گران قیمت که مواد بهتری داشت را نداشتیم. آرایش در فواصل زمانی معینی نیاز به تعویض داشت ، بنابراین بدون کار راحت به نظر می رسید.

هویت من در مورد این کمبود محصولات زیبایی شکل گرفت. به جای اینکه اعتراف کنم توانایی مالی آن را ندارم ، اعلام کردم که نیازی به آن ندارم. بسیار آسان تر بود که ادعا کنیم بدون هیچ چیز ریزتر در زندگی انتخاب است تا یک شرایط ، به ویژه به عنوان زن جوانی که در سازه های اجتماعی دبیرستان گشت و گذار می کند. همه نمی دانند که زنی که آرایش نمی کند همیشه یک بیانیه سیاسی یا حتی یک انتخاب نیست - گاهی اوقات این مسئله از نظر مالی ضروری است.

همانطور که در یک بزرگسال کاملا بزرگسال قرار گرفتم ، هنوز هم بسیاری از محصولات زیبایی را خریداری نکردم. من عنوان 'نگهداری کم' را ادعا کردم و با کسانی که سبک زندگی مشابه دارند دوست شدم. هنوز هم هر چند وقت یکبار به آینه نگاه می کردم و فکر می کردم ، خیلی خسته به نظر می آیی شاید باید بروید کمی آرایش بخرید تا بتوانید زیباتر به نظر برسید. به صورت زن بدون آرایش به نظر می رسید که 'تنبل' یا 'به ظاهر او اهمیتی نمی دهد' را بخواند (یا ناامنی های من اغلب به من می گفتند).

وقتی فقط من و دوستان نزدیکم بودم ، نوع نگاهم آخرین چیزی بود که در ذهنم بود ، اما به محض این که 21 را زدم و مرا به مخلوط بیرون رفتن به میله ها و درهم آمیختن با خواستگاران بالقوه انداخت ، ناامنی های قدیمی به وجود آمد ، به من گفت که ارزش من به نوعی با ظاهر یا وضعیت مالی من گره خورده است.

کافی بود که یک روز من سوار شدم و به سمت فروشگاه بزرگ حرکت کردم. من در حال حاضر یک فرد بزرگسال بودم و به عنوان یک اپراتور 911 کار می کردم. اگر درست بودجه ریزی می کردم ، می توانم چیزهای گران قیمت را بخرم. و من کردم اما از آنچه کشف کردم شوکه شدم.

هنگامی که مجموعه ای از ظروف گران قیمت را در مقابل خود داشتم ، وسایلی که از نوجوانی ایده آل آنها را ساخته بودم ، احساس گیجی کردم. آنها را باز کردم ، نزدیکشان کردم و بوی آنها را استشمام کردم. اما آن عطر رویایی که انتظار داشتم نبود. آرایش فروشگاه از نظر شیمیایی همان بوی موتال-کالامین را دارد که همان مواد ارزان قیمت است! من صورت پر از آرایش را اعمال کردم که برای من قسمت بزرگی از فیش حقوقی هزینه کرد ، و من ناراحت شدم که متوجه شدم پوست من نیز به مواد گران قیمت واکنش نشان می دهد.همانطور که مشخص شد ، آنها تلاش بیشتری برای تهیه مواد طبیعی نکردند. آنها فقط برچسب بالاتری را روی آنچه که در واقع همان مواد بود قرار می دهند.

این همان چیزی است که سفر من به آموزش زیبایی را الهام بخش کرد. با کمی تحقیق ، متوجه شدم که وجود دارد تنظیم و پاسخگویی بسیار کمی برای محصولات آرایشی و بهداشتی من آموختم که محصولات آرایش و زیبایی می تواند اثرات سوئی بر سلامتی داشته باشد ، بعضی از آنها را قبلاً با محدودیت مواجهه با آنها تجربه کردم. من همچنین کشف کردم که وجود دارد مارک هایی که برای پر کردن جای خالی کار می کنند بین محصولات زیبایی طبیعی و ایمن و تمرکز بر شفافیت با مصرف کنندگان.

بزرگ شدن در فقر من را مجبور کرد که با یک ذهنیت کمیت در برابر کیفیت به دنیا نگاه کنم. بعضی اوقات مقدار مهم بود ، مانند تهیه یک وعده غذایی بزرگ از بیشتر مقرون به صرفه به جای خرید بهترین مواد. و سایر مواقع کیفیت مهم بود ، مانند خرید محصولات زیبایی که ماندگاری داشتند و باعث پوسیدگی پوست من نمی شدند. وقتی به کیفیت فکر می کنم ، اغلب به هزینه فکر می کنم. اگر هزینه بیشتری داشته باشد ، باید ارزش بیشتری را برای مصرف کننده به همراه داشته باشد ، نه اینکه فقط برای یک نام تجاری هزینه کنید در حالی که همچنان از همان مواد برچسب 'کمتر' استفاده می شود.

در نهایت ، آنچه من از تجربه خودم برای صرف هزینه های کم ارزش یاد گرفته ام این است که ما باید تحقیق لازم را انجام دهیم تا تصمیم بگیریم ارزش یک مارک زیبایی به دلار سخت بدست آمده ما است. متأسفانه ، هنگامی که مارک تجاری قول می دهد و قیمتی را تعیین می کند - اما تحویل نمی دهد - معمولاً در نظر نمی گیرد که چه کسی می تواند در انتهای آن معامله باشد. فقط ممکن است کسی باشد که تمام زندگی خود را نجات داده است تا بتواند از پس هزینه های آن برآید.

بعدی: نحوه مطالعه را بخوانید یک سخنرانی باعث می شود شما سوال کنید که چرا زنان واقعاً آرایش می کنند؟

نکات واقعی

توصیه می شود