جمپا لاهیری همیشه قادر به ترجمه رنج بوده است. کتاب جدید او به من کمک کرد تا مقاله ام را ترجمه کنم.

Simbarashe Cha برای BuzzFeed News

جمپا لاهیری در پرینستون ، نیوجرسی





با وجود استفاده از آن برای در 20 سال گذشته ، نام جمپا لاهیری در واقع نام مستعار است که از طرف خانواده اش به او داده شده است - که معمولاً برای کودکان آسیای جنوبی انجام می شد - و سپس استفاده شد زیرا تلفظ آن برای آمریکایی ها راحت تر از نام واقعی او ، نیلانجانا بود. بسیاری از سرخپوستان در زندگی روزمره نام مستعار خود را دارند (مادرم هنگام مهاجرت به کانادا نام خود را کاملاً تغییر داد) ، اما تعداد کمی از این افراد کوچک به اندازه جمپا با درد و پیچیدگی انسان بودن مترادف شده اند. این نامی است که همیشه می تواند زندگی من را برایم توضیح دهد.

من از اولین رمان او ، 2003 ، اجتناب کردم نام خانوادگی ، سالها ، حتی پس از آنکه در سال 2006 در فیلمی با بازی کال پن و ایرفان خان اقتباس شد. من می دانستم که این کتابی است که احساس می کند کسی به سینه ام رسیده است تا قلبم را بیرون بکشد. می دانستم که کاملاً احساسی را که مدتها بود احساس می کردم بیان می کرد و واقعاً دلم نمی خواست خود را در آن جهنم منحصر به فرد قرار دهم. من هم مانند گوگول ، شخصیت اصلی مهاجرم ، فرزند مهاجر هندی بودم ، بچه ای که ساده ترین درخواست های خانواده ام را سرزنش می کرد ، بچه ای از نسل اول سفید شده که در 17 سالگی آرام آرام از همه چیزهایی که به مادرم می گفتم پشیمان می شد. آیا به این نوع پرچین زدن نیاز دارد؟

من ، معلوم می شود یکبار خواندم نام خانوادگی ، من همه چیز را توسط لاهیری به ترتیب سریع خواندم. سال 1999 مترجم بیماریها دوبار ، سال 2008 زمین عادت نکرده در ماه عسل من (زمان مناسبی برای گریه های دست نخورده) ، 2013 سرزمین پست بعد از آن. پس از خواندن یکی از داستانهای او ، که با از دست دادن زنگ طلا توسط زن به پایان می رسد - نمادی از هویت او ، سرنوشت او در زندگی - من دستبند طلای خودم را بر می گردانم ، میراثی از مادربزرگم ، طلسم که ناگهان ترس از دست دادن

جدیدترین رمان لاهیری محل تقریبی ، این هفته ، در اصل به زبان ایتالیایی به عنوان منتشر شد جایی که من هستم در سال 2018 محل تقریبی این تنها اولین رمان لاهیری از سال 2013 نیست سرزمین پست ؛ این همچنین اولین چرخش بزرگ او در ترجمه آثار خود است. تنها در بیش از 170 صفحه ، این هنوز یک وظیفه حماسی و فاصله واضح ، از نظر طرح و لحن ، از داستانهای دیگر او است. کتاب سرد است ؛ در هر جمله چیزی غم انگیز غم انگیز وجود دارد ، اما هنوز به طور کامل با غم و اندوه خود مرتبط نیست. با این وجود ، این کاملاً باعث می شود که آرزو کنید که یک فرد دور افتاده باشید خانم نوشیدن کاپوچینو در رم

حدود یک هفته پیش ، لاهیری 53 ساله با من در کافی شاپی در نزدیکی پردیس پرینستون ملاقات کرد ، جایی که مدیر برنامه نویسندگی خلاق است. او با کت توئید نارنجی و مشکی-لایه ای بیشتر از آب و هوای اواخر آوریل به نظر می رسید-روسری ، عینک آفتابی پرادا به رنگ مشکی بزرگ ، جوراب شلواری خالدار بنفش ، مجموعه ای از جواهرات سکه ایتالیایی و KN95 نامناسب در حال حاضر.

در طول هفته قبل از ملاقات ما احساس غم و اندوه کردم. نرخ COVID در هند به طور کامل بر کشور غلبه کرده است ، و چند تن از بستگان من اخیراً فوت کرده اند در حالی که حتی بیشتر آنها بیمار بودند (اگرچه اکثر آنها همچنان پایدار هستند). والدینم را که در کانادا زندگی می کنند ، در یک سال و نیم ندیده بودم و به لطف تمدید تعطیلی کانادا ، احتمالاً این وضعیت تغییر نمی کرد. تنها ترین چیزی بود که تا به حال احساس کرده بودم. می دانستم که به دنبال چیزی به لاهیری می آیم. دقیقاً ، مطمئن نبودم: درست و در عین حال کاملاً پوچ به نظر می رسید که وقتی احساس کردم از همه کسانی که دوستشان دارم بیشتر فاصله دارم ، مشتاق ارتباط با زنی بودم که بسیاری از ارتباطات گذشته ام را به کلمات تبدیل کرد. اما او واقعاً چه چیزی می تواند به من بدهد؟ و اصلا چرا باید چیزی به من بدهد؟ من فقط یک غریبه دیگر بودم که به زیارت کسی که من او را حکیم می دیدم ، بودم ، به این امید که بتوانم حقیقتی عمیق را که می تواند من را از ناامیدی من بیرون بکشد ، به دست آورم.

برای ما که انگلیسی ، بنگالی و در حال حاضر ایتالیایی صحبت نمی کنیم ، در حالی که مدرک زبان انگلیسی ، نویسندگی خلاق و ادبیات مقایسه ای را دریافت نکرده اید ، همراه با دکترای مطالعات رنسانس ، نوشتن کتاب به زبان سوم خود و سپس ترجمه کردن این کتاب به زبان انگلیسی ممکن است انعطاف پذیری فوق العاده ای به نظر برسد. اما با توجه به حرفه کامل لاهیری ، منطقی به نظر می رسد: تمام نوشته های او درد را به کلمات تبدیل کرده است ، تلاش دهه ها برای تفسیر احساس به چیزی ملموس تر. این بار ، مثل همیشه ، احساس کردم برای کمک به او می آیم: سال گذشته را برای من معنا کنید. کلمات را برای ناراحتی من بیان کنید به من کمک کن معنی بی رحمی را بیابم.


من همیشه بودم او به من گفت که مترجمی در سطحی است. حتی وقتی از نظر فنی یکی نبودم ، همیشه بودم.

لاهیری با وجود این که او ارتباط بیگانه ای با بیگانگی و از دست دادن مهاجرت دارد ، تا حد زیادی تربیت آمریکایی داشته است. او در لندن و از والدین بنگالی متولد شد ، به عنوان خانواده نوپا به همراه خانواده اش به ایالات متحده نقل مکان کرد. پدرش به عنوان کتابدار در دانشگاه رود آیلند کار می کرد. لاهیری گفت: من درباره افرادی که جهان و راحتی خود و زبان و مردم و غذای خود و همه چیز را برای ساختن 'زندگی بهتر' ترک کرده اند ، چیزهای زیادی نوشته ام و این ضرر در از دست دادن است. از لحاظ فنی ، من هرگز آن را تجربه نکرده ام.

در اواخر دهه 80 ، او به نیویورک نقل مکان کرد ، در آنجا ادبیات انگلیسی را در دانشگاه کلمبیا آموخت ، با روزنامه نگار آلبرتو وروولیاس ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد ، اکتاویو ، اکنون 18 ساله و نور ، 16 ساله. در سال 2012 ، لاهیری و خانواده اش به رم نقل مکان کرد ، جایی که او نه تنها زبان ایتالیایی را آموخت ، بلکه این کار را با تسلط کافی برای شروع نوشتن در آن انجام داد. (او به من گفت از کودکی به رم علاقه داشتم.) محل تقریبی متولد شد

من همیشه در سطحی مترجم بوده ام. '

محل تقریبی احساس می کنم توسط نسخه متفاوتی از یک شخص نوشته شده است. و شاید این از نظر طراحی باشد: لاهیری به من گفت که رفتن به رم و یادگیری زبان ایتالیایی و نوشتن در آن منحصراً او را از راه های اساسی تغییر داده است. بر خلاف داستانهای دیگر لاهیری ، ما جزئیات قابل توجهی در مورد قهرمان داستان - بدون نام ، نژاد و سن دقیق. تنها چیزی که واقعاً می دانید این است که او زنی در چهل سالگی است که در رم زندگی می کند و از کافه تا میدان راه می رود و از تنهایی و جدایی خود شک می کند. این یک رمان زیبا و مختصر است ، اثبات اینکه لاهیری می تواند داستانی جذاب و صمیمی که ریشه در تجربه بنگالی دارد ، و همچنین روایتی دور از نوع راشل کاسک درباره ناامیدی از زنده ماندن.

این اولین اثر داستانی او است که به طور مستقیم و واضح روی یک فرد هندی تمرکز نمی کند ، و این عمدی است. در عوض ، او علاقه مند است که خوانندگان چگونه شخصیت اصلی او را تجسم می کنند. اگر او یک زن ایتالیایی است ، اگر قهوه ای ، سیاه یا سفید است ، چه باید گفت؟ ما می دانیم که او ایتالیایی صحبت می کند ، اما این تنها چیزی است که ما می دانیم. والدین او می توانند اهل بنگلادش باشند ، آنها می توانند اهل چین باشند. آنها می توانند از هر کجا باشند. و علیرغم اینکه چند سال پیش نوشته شده است ، محل تقریبی همچنین به عنوان یک کتاب همه گیر کامل عمل می کند. قهرمان داستان افراد را در گروه های کوچک می بیند در حالی که احساس می کند ارتباط ندارد. او در فضای باز غذا می خورد. او زن و شوهری را که می شناسد در حالی که با هم دعوا می کنند دنبال می کند و از دور به صمیمیت نزدیک می شود. او هرگز بیش از حد به کسی نزدیک نمی شود ، عمدتا به دلخواه. هیچ طرح قابل توجهی وجود ندارد ، بیشتر احساسات و نگرانی ها: او هرگز در ظاهر غمگین نیست ، اما واقعاً آنقدرها هم خوشحال نیست.

اما در حالی که محل تقریبی ممکن است نسبت به کارهای قبلی خود متفاوت احساس شود ، در نهایت این هنوز هم ادامه کاری است که لاهیری بهترین کار را انجام می دهد. موضوع تنهایی از ابتدا در کار من وجود داشته است. موضوع دررفتگی ، ایده مکان. من پیوسته به آن نگاه می کردم ، آن را بررسی می کردم.

او واقعاً مانند شاخه های یک درخت است ، و ایتالیایی یک شاخه است ، و تمام کارهای ایتالیایی از این شاخه ای که از من گسترش یافته است ، رشد می کند. هسته اصلی هنوز من هستم.



Simbarashe Cha برای BuzzFeed News

لاهیری در پرینستون

محل تقریبی همچنین کتابی است که فقط می تواند به زبان ایتالیایی نوشته شود و الهام بخش آن بدون شک رومی است. این کتاب از زبان ایتالیایی و زندگی من در ایتالیا متولد شده است. او می گوید ، به نوعی ، نمی توان از منبع دیگری متولد شد. همه اینها از منبع جدیدی به معنای واقعی کلمه آمده است. یک مکان جدید ، یک واژگان جدید ، یک وضعیت روحی جدید. زبان جز جعبه ابزار چیست؟ به طور طبیعی ، زبان جدیدی برای لاهیری راه دیگری است برای احساس او در ادبیات. او گفت که این زبانی است که من بعداً در زندگی آموختم تا آن را درک کنم و به آن فکر کنم. این به من یک طرز فکر جدید در مورد همه چیز و دیدن همه چیز می دهد ، زیرا من همه چیز را از طریق کلمات ایتالیایی می بینم. این واقعیت جدیدی را ایجاد می کند که من نمی توانم آن را از کلمات انگلیسی ایجاد کنم.

در این مرحله ، لاهیری گفت که از کار انگلیسی اش بسیار دور است-او 10 سال است که به زبان انگلیسی داستان یا شعر نمی نویسد. او گفت که من حتی دیگر در دفتر خاطراتم به انگلیسی نمی نویسم. او کتابهای دیگری نیز به زبان ایتالیایی تهیه کرده است که احتمالاً امسال منتشر می شود.

من فکر نمی کنم نویسندگی یک حرفه است. یک نیاز است شما هر کاری می کنید انجام می دهید شما بنویسید چون باید بنویسید.

کار در زمینه ترجمه برای کسی که دارای حرفه نویسندگی بسیار موفقی است یک حرکت شگفت انگیز است ، اگرچه این امر مستلزم این است که لاهیری به آثار خود به عنوان یک حرفه نگاه می کند. من به ایتالیایی نوشتم و همه گفتند ، 'شما حرفه نویسندگی خود را کنار می گذارید!' او گفت ، هرگز چنین چیزی در ذهنم نبود. من فکر نمی کنم نویسندگی یک حرفه است. یک نیاز است شما هر کاری می کنید انجام می دهید شما می نویسید چون باید بنویسید. '

به هر زبانی ، نویسنده ای که احساسات را به خوبی ترجمه می کند ، باری دارد. شما دارای مهارتی هستید که در داخل و خارج از آن بسیار مورد نیاز است: توانایی درک هرج و مرج و رکود زنده بودن. به نظر می رسد مردم همیشه با آسیب های خود به شما مراجعه می کنند. اشتباه گرفتن نویسنده خوب با درمانگر خوب بسیار آسان است. من فکر می کنم نویسنده یک ظرف پذیراست. لاهیری گفت ، من همیشه احساس می کردم که به یک معنا یک ظرف خالی هستم و خودم را با تجربیات دیگران و غم و زندگی و معضلات و درگیری ها پر می کنم. من فکر می کنم بین تجربیات شخصی که در طول سالها انباشته شده است ، و همچنین تجربیات دیگران ، مشاهدات ، جهان ، تداخلی وجود دارد. نوعی گفتگو بین این موارد وجود دارد.

مطمئناً در برخی از سطوح ، من یکی از این افرادی بودم که به امید کسب درک بیشتر در مورد وضعیت کنونی جهان به لاهیری آمدم. او از طریق کارش مرهمی بر رنجهایم به من داده بود. دلم برای مادرم خیلی تنگ شده است و در وحشت به سر می برم وقتی با او تماس می گیرد و گریه می کند زیرا نمی تواند با پزشک خود در مورد زانوی آسیب دیده وی تماس بگیرد ، یا به این دلیل که کسی در هند در طول شب این کار را نکرده است یا هنوز هم نمی تواند واقعاً خانه اش را ترک می کند ، یا به این دلیل که او نیز دلش برای من تنگ شده است. همدلی بیش از حد با پدر و مادرم برای من تجربه ای نسبتاً جدید است ، زیرا زمانی احساس می کردم که تا حد زیادی با آنها بیگانه هستم. من تا حد زیادی باید از لاهیری تشکر کنم - کتابهای او همیشه به عنوان توضیحات دلسوزانه برای سختگیری والدینم یا وحشت آنها یا ترس آنها عمل می کرد. والدین من هرگز نتوانستند خود را به شیوه ای که لاهیری می توانست در کار خود توضیح دهد. لاهیری گفت ، من از پدر و مادرم بسیار الهام گرفته ام. تقریباً در هر کتابی که من نوشته ام ، نوعی از یکی یا دیگری از آنها وجود دارد. اگر نمی خواستم عمیقا و بد پدر و مادرم را درک کنم ، نویسنده نمی شدم. وقتی از او پرسیدم آیا نوشتن در مورد آنها برای دو دهه شفافیت را به همراه داشته است ، او به من گفت: من با نوشتن درباره آنها و فکر کردن در مورد آنها به آنها نزدیکتر شدم. اما والدین همیشه یک راز هستند.


ترجمه غیر ممکن به نظر می رسد برای من ، چگونه روح یک متن در یک زبان به زبان دیگر راه پیدا می کند ، معانی اصلی هنوز به آن پیوسته است. اما ظاهراً لاهیری از آن لذت می برد ، در تغییرات کوچکی که می تواند مشاهده کند وقتی نثر را تجزیه می کند تا دوباره آن را کنار هم قرار دهد. ترجمه در حال حاضر بخش قابل توجهی از کار اوست: نه تنها کتابهای خود او ، بلکه آموزش و سرپرستی او را در برنامه نویسندگی خلاقانه پرینستون انجام می دهد.

هرچه بیشتر با لاهیری صحبت می کردم ، بیشتر احساس می کردم که تنها نوشتار نیست که او را هیجان زده می کند ، بلکه ترجمه احساسات به زبانی کاملاً متفاوت است. و همانطور که قبلاً گفت: او همیشه یک نوع مترجم بوده است ، اما فقط در پنجاه سالگی است که کار به معنای واقعی کلمه تبدیل شده است. محل تقریبی همچنین او را مجبور کرده است که به نوعی به حساب کار خود بپردازد ، چیزی که به گفته او نیازی به عناوین قبلی خود ندارد. او به من گفت که معمولاً کارهای شخصی خود را نمی خواند و به طور کلی پس از انتشار آن را کنار می گذارد ، اما این بار ، او مجبور بود هر کلمه ای را با دقت کامل مرور کند. این به توانایی خاصی نیاز دارد تا بتوانید آنچه را که قبلاً انجام داده اید به نحو احسن انجام دهید. صاحب کتابی باشید که نوشته اید. واقعاً تصدیق کنید که من این را ساخته ام ، و این همان چیزی است که من ساخته ام. او گفت که این و نه هیچ چیز دیگری ، با هر کلمه به نوک انگشتانش روی میز ما ضربه می زند. اینها کلمات هستند ، اینها انتخاب ها هستند ، اینها جملات هستند ، اینها اقدامات هستند ، اینها توضیحات بودند این به



با احترام Knopf

لاهیری از این که چقدر می تواند در ترجمه دقت داشته باشد ، لذت می برد و همچنین می گوید که حتا پیش پا افتاده ترین تغییرات می تواند حیاتی باشد. اگر به یکی از قسمت های نسخه ایتالیایی نگاه کنید و سپس به انگلیسی بخوانید ، همان اتفاقات رخ می دهد: او اینجاست ، در کافه است ، با یک دوست ملاقات می کند ، او آب میوه می نوشد ، هرچه باشد. اما از نظر من ، مترجم ، من از مسخ ریشه ای که در سطح جمله به جمله اتفاق می افتد آگاه هستم ، زیرا هر یک از جمله ها به طور اساسی تغییر کرده است. ترجمه این است: این یک وضعیت رادیکال تغییر است.

در راه رفتن به باغ های پروسپکت در پردیس پرینستون ، درست در کنار خانه سابق وودرو ویلسون ، از لاهیری پرسیدم آیا کتابی وجود دارد که او دائماً به آن برمی گردد. او روی نیمکت نشسته بود تا قبل از عکاسی ما آرایش خود را لمس کند ، اولین باری که او را بدون عینک آفتابی یا ماسک دیدم ، هر دوی این مصاحبه ها را در کل مصاحبه ما ادامه داد و باعث شد بیشتر با انعکاس خودم در لنزهایش صحبت کنم. به

در واقع ، زیبایی او چشمگیر است ، همان گونه که می توانید در یکی از کتابهای خود او تصور کنید ، همه موهای موج دار ضخیم که خورشید را به درستی جذب می کند ، چشمهای سبز جدی. او گفت فقط وقتی می خوانم که او را می خوانم ، یک نسخه کوبیده از اوید را بیرون می آورد دگرگونی ها ، دستانش را روی جلد می مالید مثل یک متن مذهبی. این کتابی است که من و همکارم در حال ترجمه آن هستیم. از زمانی که آن را به عنوان دانشجوی دانشگاه خواندم ، این بخش عظیمی از زندگی من بود. این یک شعر در مورد تغییر است این بزرگترین اثری است که تا کنون در مورد تحول ایجاد شده است. تغییر قهرمان داستان است و واقعاً شامل تمام تجربیات بشری به نوعی است. در کوتاهترین لحظه ، لاهیری نرم شد و شبیه دختری عاشق شد. خیلی بهم قدرت میده من فکر می کنم تمام قدرت من از ادبیات ناشی می شود.

طی مصاحبه ما ، لاهیری تمایل نداشت احساسات خود را در مورد چیزهای دیگر به اشتراک بگذارد. او افکار زیادی در مورد ویروس کرونا که هند را ویران می کند ارائه نداد و همچنین تمایلی به نوشتن درباره این منطقه با شیوه های سیاسی بیشتر نداشت: من فکر می کنم افراد بهتری هستند که بسیار مجهزتر هستند تا تغییرات فوری را انجام دهند. او همچنین به نقش سهوی خود به عنوان درمانگر ادبی علاقه ای ندارد. در اواسط مصاحبه ما ، لاهیری کیفش را در دست گرفت و روسری دوم ، این یکی آبی را بیرون آورد و آن را دور خودش پیچید ، حتی زره ​​بین من و او.

من فکر می کنم تمام قدرت من از ادبیات ناشی می شود.

روشی که من می خواستم لاهیری با من صحبت کند - به من بگوید که چرا همه چیز در حال حاضر اینقدر بد است و باید در این مورد چه کاری انجام دهم - نحوه عملکرد او نیست. حتی اگر نوشته های او چارچوبی را برای درک زمینه پشت دل شکستگی ، مهاجرت ، تأثیر استعمار و دلیل اینکه شما و والدین مهاجر شما چشم در چشم هم نمی بینید ارائه دهد ، خواننده باید بقیه کار را انجام دهد. برای گرفتن کلمات او و به کار بردن آنها در خاطرات و تجربیات خودشان. لاهیری جهان را به گونه ای می بیند که ای کاش می توانستم ، با وضوح و شفافیتی که من آرزو می کنم ، اما می دانم که او نمی تواند مرا تا آنجا ببرد. چیزی که من از او می خواستم بیشتر از آن چیزی بود که هر انسانی می تواند ارائه دهد ، حتی اگر قبلاً بارها و بارها بدون اینکه بداند غم من را درمان کرده است.

ساعاتی قبل از ملاقات با لاهیری ، از پسرعمویی که در پرینستون زندگی می کند ، دیدن کردم ، که سه سال است او را ندیده ام. ما خیلی نزدیک نیستیم ، اما هیچکدام از ما بیش از یک سال خانواده خود را ندیده بودیم و از دیدن چهره ای که شبیه چهره ما بود بسیار مأیوس بودیم. من او را به خوبی نمی شناسم - در بیشتر دوران کودکی ، او شکننده و شکستنی به نظر می رسید ، بنابراین من فاصله خود را حفظ کردم. اما وقتی صبح آن روز زنگ را به صدا درآوردم ، او در را باز کرد و بی حرف مرا به خاطر طولانی ترین بغل زندگیم کشید.

من انتظار داشتم که لاهیری شخصاً چیزی به من بدهد که مانند کار او عمیق باشد. اما وقتی در آستانه ایستادم ، پسر عمویم مرا طوری نگه داشت که نمی دانستم به آن احتیاج دارم. نیروی بدن او در برابر بدن من غافلگیر کننده بود. احساس می کرد خیلی قوی تر از من است او کشتی ای بود برای همه کسانی که دوستشان دارم و دلم برایشان تنگ شده است. این پاسخی نبود که من دقیقاً به دنبال آن بودم ، اما به نظر می رسید که چیزی را برطرف می کند. او چیزی را به زبانی به من می گفت که فکر نمی کردم به آن دست پیدا کنم - و در نهایت ، من متوجه شدم. ●

بیشتر در مورد کتاب

نکات واقعی

توصیه می شود