حقیقت نه چندان زیبا دختر ملکه زیبایی بودن

بسیاری از دختران کوچک فکر می کنند مامان زیباست . اما من اثبات تجربی داشتم: مادربزرگم روزنامه های مادر را با موهایی پر از کندوی عسل ، چشمهایی کاملا برجسته و دسته ای گل رز در آغوشش به من نشان داد. مردم دور هم جمع شده بودند تا از نور او استفاده کنند. او تیارا پوشیده بود. مادرم یک ملکه زیبایی صادقانه بود.





دختر بودن دوشیزه وستچستر کانتی ، برنده جام لباس شنای میس نیویورک چگونه است؟ این مثل این است که منتظر بمانید تا یک دانه رشد کند ، یا یک ابرقدرت خودش را نشان دهد. شاید داشتن یک مادر زیبا خوب باشد ، اگر شما به همین زیبایی هستید. مردم همیشه به من می گفتند که من خوش شانس هستم که چنین ژن های خوبی دارم. اما من همیشه کودک 'ناز' بودم و اکنون یک بزرگسال ناز هستم. در این بین سالهای ناخوشایندی وجود داشت - بگذارید هرگز در مورد پرمودگی یا آکنه صحبت نکنیم - اما ناز همیشه روایت من بوده است.بسیاری از مردم توصیه می کنند که زیبا چیزی برای چرخاندن بینی لک دار نیست. کاملا درست است. اما وقتی متقاعد شدید که اگر فقط صبور باشید ، روزی به یک قو زیبا تبدیل خواهید شد ، ممکن است کمی احساس شود ... ناکافی .

این داستانی در مورد چگونگی غلبه بر این احساس نیستم. کاش بود در عوض ، این داستانی در مورد چگونگی از بین رفتن کامل آن است.

ملکه زیبایی پرنعمت

مادلین دلی

تا جایی که یادم میاد خودم رو با مادرم مقایسه کردم. (اگرچه من واقعاً هرگز این مسئله را به صراحت با او مطرح نکردم.) حداقل در فرهنگ ما ، احساس رقابت پذیری برای مادران و دختران اجتناب ناپذیر است. گیل سالتز ، روانپزشک شهر نیویورک ، گفت: 'درها برای دختران باز می شوند همانطور که برای مادران بسته می شوند.' CNN . 'این می تواند باعث کینه و دعوا شود. همچنین ، دختران اغلب خود را با مادران مقایسه نمی کنند. ' آنها ممکن است فکر کنند ، من هرگز به اندازه او زیبا و موفق نخواهم شد .

من و مادرم موهای یکدست و ظریف و چشمانی بزرگ و تیره داشتیم. اما در هیچ کجا اختلافات ما به اندازه پاهای من واضح نبود. پاهای من از نظر فنی مشکلی ندارند. عملکرد آنها کاملاً خوب است ، کبودی یا بثورات جاده ای گاه به گاه ورزش می کنند و در واقع به هیچ وجه کراهت ندارند. با این حال آنها به هیچ وجه زیبا نیستند: آنها بازتابهای متمایز ریشه های دهقان من هستند - محکم ، توانمند و کاملاً فاقد فضل. پاهای مادر من ، در 60 سالگی ، هنوز قابل توجه است: باریک ، براق ، با مچ پاهای ظریف که با بندهای آنها جذاب است.من یک بار تصویری از خودم را در یک جفت کفش با بند مچ پا دیدم و قسم خوردم که دیگر هرگز آن را نخواهم پوشید.

مامان من یک ملکه زیبایی بود

مادلین دلی

مادرم هرگز از روزهای ملکه زیبایی اش معامله بزرگی نکرد. من فکر می کنم کل تجربه برای مادربزرگم بیشتر از آنچه بود برای او مهم بود - آلبوم همراه با عکس ها و بریده ها حتی در خانه ما زندگی نمی کرد. مادربزرگم هر وقت به دیدار می آمدیم آن را به من نشان می داد. وقتی این قطعه از گذشته او را برای اولین بار آموختم ، اضافه نشد: مادرم یک است فمینیست . او مشترک بود اماس . به خانه ما در روستای نیوانگلند ، جایی که ما نقل مکان کرده بودیم ، تحویل داده شد ، زیرا هیچ کس در نیویورک او را به عنوان مدیر مدرسه استخدام نمی کرد.مادرم حتی رژ لب هم نزد. وقتی گفتم نانا دفترچه یادداشت را به من نشان داده است ، او به من گفت: 'این یک مسابقه بورسیه بود.' 'من آن را برای پول وارد کردم.' این منطقی تر بود او اولین نفری بود که در خانواده اش به دانشگاه رفت. او راه خود را از طریق مدرسه کار کرد. اگر به این معنی است که صورتحساب شهریه خیلی ترسناک نیست ، چرا مقداری وازلین روی دندانهای خود نمی مالید و با لباس شنا و پاشنه پا ژست نمی گیرید؟

از طرف دیگر ، من می توانستم هزینه امتیاز تأیید بی طرفانه تاج را بپردازم. به عنوان یک پیشخوان ، شروع به آوردن جزوه ها و بروشورهای خانه برای دوره مسابقه کردم. مادرم به نظر می رسید از صندوق پستی تعداد زیادی قورباغه مرده تولید کرده ام. 'آنها چه هستند؟' او از من پرسید ، دفع کرد. من با هیجان به او گفتم ، آنها برای مسابقات بودند ، درست مثل آنچه که انجام داده بود. در آنجا جایی بورس تحصیلی درگیر شده بود ، اما چیزی که من نمی دانستم این است که مجبور می شوم اسپانسرهایی را بدست آورم - درست مثل او - برای هزینه های ورود ، لباس ، آرایش.تصور اینكه مردم باور كنند كه نگاه من سرمایه گذاری خوبی است و به دنبال آن داورانی كه ارزش من را تأیید می كنند ، برای خودخواهی موهای مودار من مانند مرهم بود. من درک نکردم که چه مقدار پول در این کار وجود دارد. ما خانه ای نبودیم که برای پرداخت هزینه لباس و لباس مجلسی دور و برمان خوابیده باشد. در گذشته ای نه چندان دور زمانی من واجد شرایط ناهار کم هزینه شده بودم. مادرم گفت اگر من بتوانم هزینه آنها را خودم بپردازم خوشحالم كه این مسابقات را انجام می دهم. آن رویا به سرعت روی تاک خشک شد.

ملکه زیبایی - اعتماد به نفس

مادلین دلی

به عنوان یک بزرگسال ، من نمی دانم که آیا این روش مادرم برای اتصال کوتاه همه اینها بوده است: کالایی سازی زیبایی ، قضاوت ، اختصاص بر اساس ظاهر ارزش دارد - این هزینه بیش از آنچه کودک می توانست باردار شود وجود داشت. و من راهی برای پرداخت آنها نداشتم. یا شاید فقط این بود که ماشین به ترمز جدیدی احتیاج داشت ، بچه ها به کفش احتیاج داشتند و پول آنقدر سخت بود که حتی امتحانش کند. من آرزوهای مهم خود را رها کردم ، اما امیدهایم را نگذاشتم که روزی شبیه مادرم شوم. به نظر می رسد روزی هرگز نیامده است.

با این حال ، اخیراً ، من می دانم که آیا وقتی من به دنبال آن نبودم ، چنین اتفاقی افتاده است. ما اخیراً با هم سفر دریایی کردیم و در اواخر سفر ، پیشخدمتمان یک عکس خانوادگی عالی گرفت. مادرم آن را در فیس بوک به اشتراک گذاشت - و من متوجه شدم که بسیاری از دوستانش در مورد اینکه چقدر شبیه او هستم نظر دادند. من هنوز آن را نمی بینم ، اما شاید این من باشم ، فکر می کنم که تظاهرات جادویی استخوان گونه و گوساله های اصلاح شده تنها راههایی است که ممکن است شباهت داشته باشیم.

ممکن است یک شباهتی در اطراف چشم یا کمان نوک تیز کوپید لب بالایی ما وجود داشته باشد. و مطمئناً حداقل صد راه قابل اندازه گیری وجود دارد - عزم ما ، تدبیر ، تمرکز ما - که من در آنها دقیقاً مانند او هستم. حتی ممکن است درست باشد که ما شباهت هایمان بیشتر از غیر از این است ، اما به نظر می رسد که من قادر به از بین بردن چشم انداز حاصل از سالها بت پرستی نیستم.

شاید من همیشه به عکس مسابقه مادرم نگاه کنم و مشتاقانه فکر کنم ، ای کاش مثل مادرم زیبا می شدم. شاید هدف ما این نیست که بر هر ناامنی در زندگی غلبه کنیم. شاید دلیلی وجود داشته باشد که آنها با ما بمانند. من هنوز در حال کشف پاسخ هستم اما شاید اشکالی ندارد

مورد بعدی: بخوانید نامه سرگشاده یک سردبیر به بدن او.

نکات واقعی

توصیه می شود